سرهنری راولنسن مستشرق و ایران شناس نامی انگلیسی که موفق به خواندن سنگنبشتۀمیخی بیستون شد و خواندن این کتیبه کلید کشف خطوط میخی گردید و اساس علم آسیروشوری (آشورشناسی) را تشکیل داد. (از جغرافیای مفصل تاریخی غرب ایران ص 266). و رجوع به ص 140 و 246 و 256 و 260 همان کتاب شود
سرهنری راولنسن مستشرق و ایران شناس نامی انگلیسی که موفق به خواندن سنگنبشتۀمیخی بیستون شد و خواندن این کتیبه کلید کشف خطوط میخی گردید و اساس علم آسیروشوری (آشورشناسی) را تشکیل داد. (از جغرافیای مفصل تاریخی غرب ایران ص 266). و رجوع به ص 140 و 246 و 256 و 260 همان کتاب شود
یکی از چهار عالم آسورشناس انجمن آسیایی پادشاهی لندن (1810-1895م.). وی از صاحب منصبان انگلیسی در خدمت دولت ایران بود و نمیدانست که اروپا در خواندن خطوط قدیم تا چه اندازه ترقی کرده، درسال 1835م. بخواندن خطوط میخی پرداخت و با اینکه ازکتیبه های دیگر شروع کرد به نتایجی رسید که ’گروت فید’ رسیده بود. بهره مندی راولین سن اهمیت بسیار داشت چه، ثابت کرد که زحمات گروت فید به نتیجه رسیده و حدس های او درست است. از کشفیات بزرگ او کتیبۀ بیستون (داریوش اول) است که به سه زبان نوشته شده: 1- پارسی قدیم. 2- عیلامی. 3- آسوری. راولین سن با مخارج بسیار ومخاطرۀ جانی موفق شد از این کتیبه که در بلندی صدپا از زمین است، سوادی بردارد. بعد بواسطۀ خواندن پنجاه اسم که در کتیبه ذکر شده توانستند در چگونگی تتبعات علماء قبل تحقیق کنند و بر اثر این تحقیقات تردیدی نماند در اینکه الفبای زبان پارسی قدیم معلوم گشته و چهارصد کلمه از این زبان بدست آمده است. پس از آن موافق این کتیبه و لغات آن، صرف و نحو زبان مزبور را نوشته فرهنگی نیز ترتیب دادند. راولین سن سپس از راه خط میخی پارسی بخط میخی دوم پرداخت و معلوم کرد که این خط هجاییست یعنی هر علامت نمایندۀ یک هجاست و در سال 1855 کاملاً معلوم و محقق شد که این زبان عیلامی یا شوشی است. بعد بخط سوم پرداختند تا در نتیجۀ زحمات و تحقیقات زیاد ثابت شد که خط سوم کتیبه های هخامنشی همان خط آسور و بابلی است و دیگر شکی نماند که شاهان هخامنشی بعد از زبان پارسی قدیم و عیلامی زبان و خط آسور و بابلی را که خط نخستین مردم متمدن آسیای پیشین بود استعمال کرده اند. (از ایران باستان ج 1 ص 47). و رجوع به مزدیسنا ص 155 و 202، ایران در زمان ساسانیان ص 255، فرهنگ ایران باستان ص 289، تاریخ کرد ص 38، سبک شناسی ج 3 ص 347، احوال و اشعار رودکی ج 1ص 173 و فهرست ایران باستان (سری کتابهای جیبی ج آخر) شود
یکی از چهار عالم آسورشناس انجمن آسیایی پادشاهی لندن (1810-1895م.). وی از صاحب منصبان انگلیسی در خدمت دولت ایران بود و نمیدانست که اروپا در خواندن خطوط قدیم تا چه اندازه ترقی کرده، درسال 1835م. بخواندن خطوط میخی پرداخت و با اینکه ازکتیبه های دیگر شروع کرد به نتایجی رسید که ’گروت فید’ رسیده بود. بهره مندی راولین سن اهمیت بسیار داشت چه، ثابت کرد که زحمات گروت فید به نتیجه رسیده و حدس های او درست است. از کشفیات بزرگ او کتیبۀ بیستون (داریوش اول) است که به سه زبان نوشته شده: 1- پارسی قدیم. 2- عیلامی. 3- آسوری. راولین سن با مخارج بسیار ومخاطرۀ جانی موفق شد از این کتیبه که در بلندی صدپا از زمین است، سوادی بردارد. بعد بواسطۀ خواندن پنجاه اسم که در کتیبه ذکر شده توانستند در چگونگی تتبعات علماء قبل تحقیق کنند و بر اثر این تحقیقات تردیدی نماند در اینکه الفبای زبان پارسی قدیم معلوم گشته و چهارصد کلمه از این زبان بدست آمده است. پس از آن موافق این کتیبه و لغات آن، صرف و نحو زبان مزبور را نوشته فرهنگی نیز ترتیب دادند. راولین سن سپس از راه خط میخی پارسی بخط میخی دوم پرداخت و معلوم کرد که این خط هجاییست یعنی هر علامت نمایندۀ یک هجاست و در سال 1855 کاملاً معلوم و محقق شد که این زبان عیلامی یا شوشی است. بعد بخط سوم پرداختند تا در نتیجۀ زحمات و تحقیقات زیاد ثابت شد که خط سوم کتیبه های هخامنشی همان خط آسور و بابلی است و دیگر شکی نماند که شاهان هخامنشی بعد از زبان پارسی قدیم و عیلامی زبان و خط آسور و بابلی را که خط نخستین مردم متمدن آسیای پیشین بود استعمال کرده اند. (از ایران باستان ج 1 ص 47). و رجوع به مزدیسنا ص 155 و 202، ایران در زمان ساسانیان ص 255، فرهنگ ایران باستان ص 289، تاریخ کرد ص 38، سبک شناسی ج 3 ص 347، احوال و اشعار رودکی ج 1ص 173 و فهرست ایران باستان (سری کتابهای جیبی ج آخر) شود
روشن کننده. روشنایی بخش. روشن ساز. که نورانی کند. که روشن و تابان سازد: روشن کن آسمان به انجم پیرایه ده زمین به مردم. نظامی. - روشن کن چشم، شادکننده: روشن کن چشم مرقدان را در مرقد تنگ و تار بینند. نظامی
روشن کننده. روشنایی بخش. روشن ساز. که نورانی کند. که روشن و تابان سازد: روشن کن آسمان به انجم پیرایه ده زمین به مردم. نظامی. - روشن کن چشم، شادکننده: روشن کن چشم مرقدان را در مرقد تنگ و تار بینند. نظامی